باریچارد موریشTradingAgeمصاحبه اختصصاصی   

آقاي موريش بعنوان يک معامله گرچه تفاوتي ميان خريد و فروش در شرايط  استاندارد در بورس ها و بازارهاي فرا بورسي ( OTC) مي بينيد؟

در بازار فرابورسي امکان استفاده از لوريژ بيشتري نسبت به يک سيستم متمرکز و استاندارد وجود دارد.لوريژي که به ابزارهاي معاملاتي در بورس ها تعلق ميگيرد نه به سبب جريان معاملات بلکه توسط شرايط استاندارد و پيش فرض تعيين مي شود.بنابراين يک انحراف استانداردي از نوسانات روزانه قيمت در نظر گرفته مي شود که تعيين کننده مارجين خواهد بود اما اشکال اين است که وقتي نوسانات و حجم معاملات افزايش مي يابد انحراف استاندارد تغيير مي کند و بالاجبار مارجين هم تابع آن بايد تغيير کند بعنوان نمونه اين قضيه در بورس هاي کالا زماني که قيمت نفت بشدت در حال افزايش بود، اتفاق افتاد و افزايش دامنه نوسانات روزانه باعث شد سطح مارجين هم افزايش يابد.اما در بازار هاي فرابورسي اغلب ميزان مارجين ثابت باقي مي ماند و کمتر پيش مي آيد که اين ميزان بسته به شرايط بازار اصلاح شود و اين مسئله نقش مهمي در نقدينگي ، عمق بازار و نهايتا کارايي بازار ايفا مي نمايد.مثلا، در بازار فارکس حتي زماني که بيشترين حجم و نوسان هم وجود داشته ،باز هم بازار هاي ارزي کارايي خودشان را ازدست نداده اند.در حالي که  اين قضيه در مورد محصولاتي که در بورس ها معامله مي شوند مصداق ندارد و در چنين شرايطي محدوديت هايي به معامله گران تحميل مي شود اما دقيقا در شرايط افزايش شديد حجم و نوسانات ، بازار هاي فرابورسي با کارايي بيشتري دنبال مي شوند.

شما از دهه 80 ميلادي در بازار هاي مالي فعال بوده ايد ،به نظر شما ظرف اين سي سال مهمترين تغييري که اتفاق افتاده چه بوده است؟

من فکر مي کنم مهمتر از تغييرات ساختار بازار ، کامپيوتري شدن معاملات اصلي ترين و مهمترين تغييري است که بوقوع پيوسته . به کمک تکنولوژي امکان دسترسي مستقيم معامله گران حقيقي به بازار فراهم  شده در حالي که پيش از آن فقط اقليت خاصي از اين امکان بهره مند بودند.اما حالا معامله گران خرد اين توانايي را دارند که جزيي از يک بازار پويا و در حال اجرا باشند و ديگر احتياجي نيست که تلفني سفارشي دهند و منتظر اجراي آن بشوند ، همچنين هر کس مي تواند تايم فريم ها و اهداف خود را در بازار داشته باشد و بدون نياز به پرداخت کميسيون و اشخاص واسطه  مي توانند به انجام معاملاتشان بپردازند.

اين ها مهم ترين تغييرات چند دهه اخير بوده اند، فکر مي کنم  اين مسئله درسي سال گذشته بيش از هر چيز ديگري به معامله گران خرد قدرت بخشيده است.

 کداميک از ابزارهاي تحليل تکنيکي را بيشتر استفاده مي کنيد و چرا؟

من از ترکيبي از مولفه هاي تکنيکي که به کمک بيست و خرده اي سال تجربه کارايي شان را افزايش مي دهم، استفاده مي کنم و معتقد به استفاده از سيستم منحصر بفرد خودم هستم تا از استفاده يک روش خاص ! و با وجود اينکه که سيستم معاملاتي من خيلي پيچيدست  سعي مي کنم بعد معاملاتي آن را در بازار ساده نگه دارم و بيشتر تمايل دارم آن را فقط براي تشخيص حرکت و روند بازار در بلند مدت بکار گيرم .راستش من يک شيوه معاملاتي خيلي خاص دارم که به آن مي گويم ، 3:1 ، يعني اينکه امکان سود من بايد سه برابر امکان ضررم باشد و در اين روش من سه بار فرصت اشتباه در بازار را دارم ؛، يعني از چهار بار معامله در بازار اگر فقط يکي به سود برسد در آن صورت من در نقطه صفر و بدون کمترين ضرر و سودي خواهم بود و خوب يک معامله گر خيلي بايد ضعيف باشد که از چهار معامله ، سه معامله را ضرر کند.نکته کليدي که نبايد فراموش کنيد اين است که بازارها شما را دوست دارند و مي خواهند شما سود کنيد، پس کافي است براي شکار فرصت ها بعد از آگاهي از روند بلند مدت حاکم بر بازار به ساپورت و رزيستنس توجه کنيد.شخصا از گن در اين پروسه خيلي استفاده مي کنم و البته همينطور هارمونيکس (براي درک روند کلي بازار )

ريچارد! لطفا در مورد چگونگي ساخت متد تکينکي خودتان براساس گن، هارمونيکس و بلاک پوينتس براي  کاربران TradingAge.com توضيح بدهيد.

واقعا دوست داشتم که اين کار شدني بود، اما براي اين کار من بايد بيش تر از 300 صفحه براي شما توضيح بدهم! ولي حالا بصورت خيلي ساده: من ار نوعي از گن استفاده مي کنم که مطابق با هارمونيک پيچ تغييراتي در آن اعمال کرده ام و با بکارگيري هم زمان اين دو ، سيگنال هاي تحکيم، اصلاح و يا از سرگيري روند بازار را دريافت مي نمايم.وقتي پترن هاي  هارمونيک جابجا مي شود جنبه مهمي از پروسه مورد نظرم آغاز شده و ميان نقاط فراز و فرود بازار تغيير روند نمايان مي شود. هارمونيک پيچ  در هر بازاري چه بازار کالا باشد چه ارز، واکنش هاي مخصوص به خود را دارد.در اين ميان زماني که پيچ با تغييراتي مواجهه مي شود مي توان فهميد که روند و يا مسير بازار در حال تغيير است.اميدوارم توانسته باشم توضيحات مفيدي ارايه کنم همانطور که گفتم من از سيستم پيچيده اي استفاده مي کنم که براي من مفيد است و مهم ترين بخش هر سيستمي اين است که براي شما جواب بدهد.ضمنا بايد اضافه کنم که من آرايش هاي چارت را هم دنبال مي کنم  که خوب بدليل اينکه سال هاي زيادي است که مشغول اين کار هستم اين بخش کاملا ناخوداگاه صورت مي پذيرد. هميشه سعي کرده ام اين ديد و بررسي را از بالا داشته باشم يعني فرض مي کنم که در يک سفينه نشسته ام و خوب سعي مي کنم اول زمين ( چارت هاي ماهانه) بعد اروپا ( چارت هاي هفتگي ) سپس سوئيس ( چارت هاي روزانه) و نهايتا نوشاتل (چارت هاي 15 دقيقه اي ) را پيدا کنم. اين جوري مي توانم هدفم را خيلي راحت پيدا کنم اما اگر بخواهم از راه ديگري وارد بشوم مثل اين خواهد بود بخواهم دنبال سوزن در انبار کاه بگردم.

من تقريبا هر روز تحليل هاي شما را مي خوانم. تحليل هاي شما هم بعد تکنيکي دارند ، هم بعد بنيادي، تحليل گرهاي کمي در سطوح عالي و در دنيا هستند که به هر دو تسلط بالايي داشته باشند .شما چگونه به اين توانمندي دست يافتيد.

زماني که به بازار سهام لندن پيوستم ، تحليل تکنيکي به مثابه کيمياگري انگاشته مي شد و من اين شانس را داشتم که با اقتصاد دانان درجه يکي کار کنم و آنها به من کمک کردند روي وجوه فاندامنتال ( بنيادين) مسائل تمرکز پيدا کنم. بعدتر به بورس معاملات آتي ها راه پيدا کردم در کمال خوش شانسي با باب منزيس ملاقات کردم و بواسطه او بود که من تحليل تکنيکي را کشف کردم.او تاکيد داشت که نبايد تحليل را پيچيده کرد ضمنا اين را هم اضافه کنم که با اينکه مي گويم سيستمي که استفاده مي کنم پيچيدست اما در اساس، اين سيستم اصلا پيچيده نيست!چيزي که من تاکنون ياد گرفته ام اين است که شما هيچوقت نمي توانيد خيلي زياد بدانيد و اين موردي هست که در همه وجوه بازارها من مد نظر دارم.من همه بازار ها را دنبال مي کنم براي اينکه بتوانم يک ديدگاه جامع بدست بياورم.و نتيجتا ، کم اهميت قلمداد کردن يکي از آندو (تحليل تکنيکي و بنيادي ) اشتباهي هست که مي تواند منجر به اشتباهات بزرگتري شود. من هردو را در يک درجه اهميت قرار مي دهم چرا که تعادل و رابطه اي که بين آنها وجود دارد که ممکن است که به کمکم بيايد.

نظر شما راجع به کارايي تئوري اليوت ويو چيست ، بنظر مي آيد که اين روزها تحليل گران علاقه کمتري به استفاده از دارند؟

الويت ويو براي کسي که آن را طراحي کرده کار مي کند.مردم معمولا ابتدا با سيستم ها کار مي کنند بعد حدس مي زنند يا احساس مي کنند که بايد تغييرات و اصلاحاتي در آنها ايجاد نمايند و اين دليلي است که چرا اين سيستم امروز قدري معيوب شده ،شما اگر 20 تئوريسين اليوت ويو را در يک جا جمع کنيد و از آنها تحليل بخواهيد هر يک تحليل متفاوتي به شما خواهند داد.اين مسئله در مورد سيستم هاي ديگر هم مصداق دارد و هرکس يک تغييري  يا اصلاحي در آن سيستم ايجاد مي کند اما مسئله اين جاست که هيچيکس خود فردي که سيستم را خلق کرده نمي شود.ببينيد مثلا سيستم خود من هم به ندرت سيگنال هاي غلطي ارايه مي کند منتها من چون خودم اين سيستم را طراحي کردم مي توانم آنها را تشخيص بدهم و دقيقا اين مسئله در بکارگيري هر چيزي که با خود شما تطبيق داده نشده باشد مطرح است و درست به همين دليل من به مردم مي گويم که چيزهايي را پيدا کنيد که مناسب شخص شما باشند نه اينکه خودتان برده سيستم بشويد و سعي کنيد هميشه سادگي سيستم ها را هم در مفهوم و هم در استفاده، حفظ کنيد!

آيا موافق اين هستيد که متد هاي تکنيکي براي تحليل بازار بيش از حد رشد کرده اند و گاهي اصلا فراموش مي شود که اين يک سرمايه گذاري است نه يک بازي کامپيوتري.

قبول دارم که تا حالا سيستم هاي زيادي بعنوان يک نيرواناي جديد که عملا هم نبوده اند ، ارايه شده اند.ولي آن ها در واقع براي طراح شان کارايي مورد نظر را داشته اند ولي نه لزوما براي ديگران! شخصا هميشه گفته ام که هيچ مدل ثابت و نرم افزاري براي پيش بيني بازار وجود ندارد ، آن هم به يک دليل خيلي مهم ، بازارها پويا هستند نه ايستا و مرتبا تغيير مي کنند براي همين مدل پذير نيستند و دقيقا به همين دليل هميشه گفته ام که بريا آزمايش يک سيستم نبايد از بک تست استفاده کرد و بهترين راه آزمون کارايي، استفاده وبکارگيري سيستم معاملاتي در شرايط ريل تام و جاري بازار هست.بايد اضافه کنم که اين ديدگاه بازي کامپيوتري تا حالا باعث نابودي بانک هاي زيادي شده و مي تواند همين اثر را براي خرده معامله گران هم داشته باشد.باز هم تکرار مي کنم بازارها بايد از هر دو ديدگاه تکينيکي و بنيادي و با درجه اهميت يکساني تحليل شوند.

خوشحالم که در اين موضوع با هم توافق داريم . خيلي دوست دارم نظر شما را در باره اسکالپينگ که بعضي بروکر ها هم مانع آن مي شوند ، بدانم .آيا اسکالپينگ يا روش هاي معاملاتي مبتني بر ورود و خروج خيلي سريع از بازار يک راه حل حرفه اي براي تريد کردن محسوب مي شود؟

ببينيد اسکالپينگ در مورد بازاري که شما جريان هاي معاملاتي آن را بتوايند ببينيد جواب مي دهد اما در مورد بازارهاي فرا بورسي يا الکترونيکي خير. پيشتر که معاملات  آتي ها الکترونيکي نبود زماني که مزايده انجام مي شد شما ديد نسبتا کاملي بدست مي آورديد چون قابل مشاهده بود که چه سفارش هايي به بازار ارايه مي شود و چه حدود ضرر و سودي تعيين شده اند بعبارت بهتر رفتار سايرين و اتفاقاتي که امروز از روي پلت فرم ها و در بازارهاي فرابورسي قابل رويت و تشخيص نيستند فرصت اسکاپ کردن را فراهم مي نمود.

مي دانم که برخي آن را انجام مي دهند و نتيجه گرفته اند اما نهايتا ضرر بزرگي خواهند کرد.خود من حتي اگر براي تفريح هم تريد مي کردم هيچ وقت اين روش را انتخاب نمي کردم.

يک مناقشه قديمي بين اقتصادانان و کارشناسان بر سر نقش سفته بازها و بورس بازهايي که ارزها را مورد معامله قرار مي دهند ، وجود دارد.آيا واقعا آنها باعث کاهش ارزش غير واقعي ارزها و اخلال در چرخه هاي اقتصادي مي شوند؟

اصلا چنين چيزي درست نيست. بنظرم سرپرست اقتصادانان صندوق بين المللي پول هم اين ديدگاه را قبول دارد که مي گويد: دولت ها با واقعيات مواجهه نمي شوند مگر اينکه زمين بازي براي بورس بازي و سفته بازي را فراهم کنند.واقعيت اين است که دولت ها و بانک هاي مرکزي از بازارها کوچکتر هستند و وقتي اقتصادي دچار مشکل باشد به کمک بازارها فقط نتيجه طبيعي و واقعي آن زودتر آشکار مي شود و آن ها مجبور مي شوند با واقعيت روبه رو شوند.

منبع:http://www.tradingage.com

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: